گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دهم
[سوره المائدة ( 5): آیات 57 تا 60 ] ....



ص : 457
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ
مُؤْمِنِینَ ( 57 ) وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَ ذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ ( 58 ) قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ
آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ ( 59 ) قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَۀً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ
( غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ ( 60
، ص: 458
[سوره المائدة ( 5): آیه 57 ] .... ص : 458
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا الَّذِینَ اتَّخَ ذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ الْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ
( مُؤْمِنِینَ ( 57
ترجمه و شرح .... ص : 458
خداوند متعال در این آیه مبارکه بار دیگر مؤمنین را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که از انتخاب منافقان و کفار و یهود و
نصاري که دین مقدس اسلام را استهزاء و ملعبه میکردند بعنوان دوست بهپرهیزید زیرا طرح دوستی با آنها با تقوا و ایمان سازگار
نیست بلکه موجب خروج از زمره مؤمنین و دخول در کفار است لذا میفرماید:
اي کسانیکه بخدا و رسولش ایمان آوردهاید کسانی را که دین شما را بمسخره و بازي گرفتهاند چه آنهائیکه پیش از شما داراي
کتاب بودهاند از یهود و نصاري و چه کافران و بت پرستان قریش بدوستی مگیرید و آنها را یار و یاور خود قرار ندهید و اگر
براستی مؤمن هستید در موالاة و دوستی آنها از خدا بهپرهیزید زیرا مؤمن بکسی نمیگویند که اگر کسی بدین او طعن زند و
استهزاء نماید او را دوست بدارد بلکه ، ص: 459
مؤمن کسی است که با چنین کس غضب کند و در ازاء طعن و تمسخرش با او دشمنی بورزد. در حقیقت این آیه مسلمانان را از
سوء عاقبت تهدید نموده است زیرا معاشرت و همنشینی با گروه بیگانه سبب تزلزل در عقیده میشود و هرگز شخص مسلمان با
کسانی که بمقدسات دینی او هتک حرمت نمایند براي رفاقت انتخاب نخواهد کرد زیرا دوستی مسلمانان با چنین افراد سبب تزلزل
ایمان آنان گشته در انجام وظائف دینی سستی مینمایند و در اثر ادامه رفاقت و دوستی بنفاق و سوء عاقبت دچار خواهند گردید.
صفحه 201 از 214
(57)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 459
اي گروه مؤمنان باید فرا مینگیرید از نهان و برملا
زان کسانی که فرا بگرفتهاند دینتان را هزو و لعب و ریشخند
آنکسانی کآمد ایشان را فرود پیش از حق کتاب اعنی یهود
هم ز کفار دیگر احباب و یار بهر خود گر مؤمنید و حق گذار
دوستی با غیرتان باشد شکست گر بترسید از خدا اولیتر است
(57)
، ص: 460
شأن نزول .... ص : 460
ابن عباس گفته رفاعۀ بن زید بن التابوت و سوید بن الحرث مسلمان شده بود سپس نفاق ورزیدند و عدهاي از مسلمین با آنها طرح
دوستی ریخته بودند لذا این آیه نازل گردید.
این شأن نزول را ابو الشیخ و ابو حبان از عامه نیز از ابن عباس نقل کردهاند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 460
قوله تعالی اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً.
لعب بر وزن فلس و کتف بمعنی بارزي است و اصلش از لعاب بمعنی آب دهان است و کلمه لعب یعنی آب دهانش جاري شد و
بنظر طبرسی علت این تسمیه آن است که لاعب بر غیر جهت حق میرود مثل آب دهن بچه و بعقیده راغب آن فعلی است که
مقصد صحیحی در آن قصد نشده است لکن قاموس و اقرب الموارد و همچنین در خطبه 130 نهج البلاغه آن را ضد جد و مقابل
آن گرفتهاند چنانکه میفرماید: ، ص: 461
فانّه و اللّه الجدّ لا اللّعب.
لکن در قرآن کریم گاهی بمعنی بازي صحیح نیز بکار برده شده است چنانکه در آیه 12 سوره یوسف میفرماید:
أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ یعنی برادران یوسف بپدرشان گفتند یوسف را فردا با ما بفرست تا قدم بزند. و بازي کند.
و گاهی مراد از این کلمه کارهاي خلاف شرع و معاصی است که ببازي و عبث تشبیه شدهاند.
چنانکه در آیه 83 سوره زخرف میفرماید:
فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتَّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِي یُوعَدُونَ در این آیه کارهاي عادي و خلاف چون خارج از مقصد صحیح خدائی
است بباطل و بازي قلمداد شده است. و در آیات متعدد قرآن بمعانی مختلفی بیان شده است چنانکه در آیه 16 انبیاء و 38 سوره
دخان میفرماید: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ- وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ که مراد آن است
صفحه 202 از 214
آسمانها و زمین و غیره را بی مقصد نیافریدیم بلکه روي غرض صحیحی آفریده شدهاند.
، ص: 462
[سوره المائدة ( 5): آیه 58 ] .... ص : 462
اشاره
( وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ ( 58
ترجمه و شرح .... ص : 462
خداوند متعال در این آیه کریمه گروهی منافق و بیگانه که مسلمین را استهزاء و مسخره میکردند بخصوص بپا داشتن نماز را بهیئت
اجتماع رفتار لغو و بیهوده میپنداشتند در صورتی که نماز بهترین شعار خدا پرستی و سپاسگزاري است و در تربیت روحی و
اخلاقی و تحکم رابطه و اجتماع مسلمانان تأثیر بسزایی دارد و شئون زندگی آنان را از سایر اجتماع و ملتها جدا میسازد و پیروان
کتابهاي آسمانی را بیگانه از پروردگار معرفی میکند را بیان کرده و میفرماید:
این دشمنان دین شما از کافران و اهل کتاب علاوه بر استهزائیکه بطور عموم نسبت بدین و شعائر شما دارند استهزاء خاصی نسبت
بستون دین شما یعنی نماز را ابراز میدارند و چون بانگ اذان و اقامه بر خواسته میشود و شما مردم را به نماز ندا و دعوت میکنید
آنها نماز را بمسخره و بازي میگیرند و این کردار زشت نیست مگر بخاطر اینکه آنها را خرد و تعقلی نیست نه عقلی است آنها را
ارشاد کند و نه رأي که آنها را هدایت کند و اگر تعقل میکردند میفهمیدند که اگر آنها هم این دعوت را اجابت میکردند و
میدانستند که این نداء چه جلائی به دلها ، ص: 463
میبخشد و چه تطهیر و تزکیهاي از نفوس میکند و چه ثوابهائی از نماز در پی دارند و چه عقابهائی در عمل فعلی و سخریۀ آنها
( بانتظار آنهاست پیرامون این عمل نمیگشتند و راه صلاح و اصلاح خود را پیش میگرفتند ( 58
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 463
چونکه میخوانید مردم را عیان بر نماز فرض از بانک اذان
آن ندا را هزو میگیرند و لعب وین بود بر مؤمنان ناچار صعب
آن نداشان ناگوار آید بگوش هیچشان نبود نشان از عقل و هوش
وضع شد بانک اذان از بهر آن تا علامت باشد آن بر مؤمنان
کی بمسجد تا رود فخر بشر مؤمنان را ز آن اذان باشد خبر
بر یهودان آمد آن بس ناگوار چیست میگفتند از طعن این شعار
گفت ایشانند قومی بی خرد نیست چشم عاقبت بین از حد
(58)
صفحه 203 از 214
، ص: 464
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 464
قوله تعالی بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ عقل- معنی مصدري عقل عبارت است از درك کامل چیزي اما معنی اسمی عقل حقیقتی است که
خوب و بد و باطل و راست و دروغ را تشخیص میدهد لکن اصل در معنی عقل، منع و بستن و نگه داشتن است لذا ادراکی که
انسان بر آن دل بهبندد و چیزي را که بآن درك میکند عقل نامیده میشود و همچنین قوهاي که گفته میشود یکی از قواي انسانی
است و بواسطه آن خیر و شر و حق و باطل را از یکدیگر تشخیص میدهد عقل نام دارد و مقابل آن جنون و سفه و حمق و جهل
است که هر کدام باعتباري استعمال میشود.
عقال بندي است که پاي شتر را به آن ببندند و بدین معنی عقل قوهایست که انسان را از کارهاي نابایست مانع میشود و این قوه بر
دو قسم است یک قسم جزو غریزه و طبیعت انسان است و قسم دیگر که بواسطه تجربه و امتحان تحصیل میشود. اگر قسم اول نباشد
مرفوع القلم و بلا تکلیف است زیرا که رفع القلم عن المجنون حتی یفیق و اگر قسم دوم نباشد مورد ذمّ و تهدید الهی است چنانکه
خداي متعال در آیه 171 سوره بقره میفرماید:
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ.
بنظر طبرسی عقل، فهم، معرفت و لبّ نظیر هماند بعقیده راغب به ، ص: 465
نیروئی که آماده قبول علم است عقل گفته میشود و همچنین به علمی که به وسیله آن نیرو بدست آید.
کلمه عقل بمعنی اسمی در ضمن آیات قرآن نیامده است و فقط به صورت فعل مانند: عقلوه، یعقلون، تعقلون، نعقل بکار برده شده
است.
و در روایات که آمده: العقل ما عبد به الرّحمن .... ما خلق اللّه خلقا اکرم علیه کمن العقل.
مراد از آن ظاهرا همان نیروي فهم و درك انسانی است.
، ص: 466
[سوره المائدة ( 5): آیه 59 ] .... ص : 466
اشاره
( قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ ( 59
ترجمه و شرح .... ص : 466
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که بگروه منافقان و
بیگانگان بگو اي اهل کتاب آیا تنها استهزاء و مسخره شما نسبت بمسلمانان در اثر آن است که ما بخدا ایمان آوردهایم و بآنچه بر
ما نازل شده و بقرآن کریم که برنامه اعتقادي و عملی است ایمان آورده و از آن پیروي میکنیم و به کتابهاي آسمانی مانند توریۀ و
صفحه 204 از 214
انجیل که قبلا نازل شده مؤمن میباشیم و تصدیق میکنیم و معتقد هستیم بیشتر شما خارج از دین خدا هستید و بحکم خرد شایسته
ملامت و سرزنش هستید زیرا بمنطق قرآن و حکم خرد باید بهمه کتابهاي آسمانی ایمان آورده و آنها را تصدیق نمود و اگر ایمان
ما چنین نبود و اعتقاد باین نداشتیم که بیشتر از شما فاسق میباشد منکر دین ما نبودید و بر ما عیب نمیگرفتید؟
(59)
، ص: 467
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 467
گر که اي اهل کتاب آیا شما عیب میگیرید ز انکار و عمی
نیست این الّا که ما آوردهایم بر حق ایمان نی کزو در پردهایم
هم بر آنچه او فرستاده شما و آنچه از پیش آمد آن با انبیاء
از شما الّا که اغلب فاسقید بر قبول دین حق نالایقید
(59)
شأن نزول .... ص : 467
بنا به گفته ابن عبّاس گروهی از یهودیان نزد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمدند که در میان آنان ابو یاسر بن اخطب و رافع بن
ابی رافع و عدهاي دیگر بودند از پیغمبر اکرم پرسیدند که بکدامیک از پیامبران باید ایمان بیاورند فرمود من بخدا ایمان میآورم و
آنچه که بر ما نازل گردیده و نیز آنچه بابراهیم و اسماعیل و یعقوب و اسباط و هم چنین به موسی و عیسی و سایرین از پیامبران از
جانب خدا نازل گردیده است و ما فرقی بین آنها نمیگذاریم. وقتی که پیغمبر اکرم اسم عیسی را بزبان آورد نبوّت او را منکر شدند
و گفتند ما به او ایمان نمیآوریم سپس این آیه نازل شد.
ابو الشیخ و ابن حبان این شأن نزول را از ابن عبّاس نقل کرده و از میان یهودیانی که پیامبر اکرم سؤال کرده بودند عازي بن عمرو
را نیز کردهاند.
، ص: 468
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 468
قوله تعالی: هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا.
نقم یعنی انکار شیء چنانکه گفته میشود: نقم الأمر الأمر لقما یعنی آن را انکار کرد.
و به عقوبت نیز نقمه گویند زیرا که آن در مقابل شیء انکار شده واجب است.
راغب میگوید: نقمت الشیء یعنی آن را انکار کردم خواه با زبان خواه با عقوبت. صاحب صحاح و قاموس آن را اکراه، ولی
مصباح آن را اشدّ الکراهۀ گفته است.
چنانکه در آیه 8 سوره بروج میفرماید:
صفحه 205 از 214
وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ.
یعنی مکروه نداشتند از آنها مگر ایمانآوردنشان را بخداي عزیز و پسندیده و نیز در آیه 55 سوره زخرف میفرماید:
فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ یعنی چون ما را بخشم آوردند از آنها انتقام گرفتیم.
پس معلوم شد که انتقام مجازات در مقابل عمل بد میباشد.
، ص: 469
[سوره المائدة ( 5): آیه 60 ] .... ص : 469
اشاره
قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَۀً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً
( وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ ( 60
ترجمه و شرح .... ص : 469
خداوند متعال بار دیگر پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند با این گروه دور از حقیقت که دین
اسلام و اداء وظائف آنرا بیهوده پنداشته و مسلمانان را مسخره میکنند احتجاج بنما اینکه مرام اسلام بر وفق عقل و خرد است چنانکه
میفرماید:
اي محمّد بکفّار و یهودانی که منکران شمایند و شما را استهزاء میکنند و اعمال شما را بد و زشت میدانند بگو آیا بشما خبر بدهم و
معرفی کنم که بدتر و بد عاقبتتر از این کسانی که شما آنها را انکار میکنید کیست؟ و جزاي او نزد خدا چیست؟ بدتر و شدیدتر
دین آن کسی است که خداوند آن را لعن کرده و از رحمت خود او را دور ساخته و بر او خشم آورده و دین آن کسانی است که
عدّهاي از آنها را بصورت بوزینگان و خوکان مسخ کرده و پرستش کنندگان شیطانند.
این جماعت مکان و مقرّشان بدتر است و گمراهترند و از راه راست منحرف گشته و از طریق نجات دور افتادهاند.
، ص: 470
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 470
گر دهم آیا شما را من خبر آنچه را گفتند در سابق بشر
بدتر از این گفتهاند اعنی ز کین وز شرور نفس خود بر اهل دین
مر مثوبت باشد از روي سند نزد حق بی شک جزاي قول بد
زانکسان کز حق بر ایشان لعنت است جانشان دور از ثواب و رحمت است
مورد خشمند و حق بهر نشان ساخته بوزینه و خنزیرشان
هم پرستیدند طاغوت از سفه سامريشان زد چو بر گوساله ره
صفحه 206 از 214
باز طاقوت است مر کاهن مراد یا که آن کعب بن اشرف در عباد
آن جماعت راست بدتر جایگاه همچنین گمراهتر از حدّ راه
هست راه راست در حدّ وسط بر دو خط منحنی چون راست خط
و آن بود افراط و تفریط از حدود چون قلوّ و قدح ترسا و یهود
مر نصاري خواند عیسی را خدا و آن یهودش داد نسبت بر خطا
هر دو افراط است و تفریط و غلط بر دو جانب رفتن از حدّ وسط
هم یمین و هم یسارت انحناست در وسط زین هر دو بودن استواست
گفت زان خیر امورت اوسط است راست بین نقطتین آن یک خط است
از خطوط مستوي و منحنی گویمت هست از ز دانش روشنی
فرض کن خطها میان نقطتین اندو نقطه حق و خلق آمد بعین
در میان آن خطوط از هر کنار هست یک خط مستقیم اي مرد کار
ما بقی بین دو نقطه معوج است آنکه باشد راست بی شک منهج است
، ص: 471
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 471
نی در ان افراط و نی افریط هیچ نی غلوّ و نی قصور اندر بسیج
از تو باشد راست تا پروردگار پاك از عیب یمین دور از یسار
مرتضی فرمود توحید درست بین تنزیه است و تشبیه از نخست
و اختیار و جبر در افعال نیز هر دو باشد باطل ار داري تمیز
امر ما بین دو امر آمد طریق ره به نیکوئی نمود او بر رفیق
در مقامش گر خدا خواهد نکو شرح آن را وا نمایم مو به مو
چون اضلّ عن سواء از کردگار گشت نازل بر رسول نامدار
مؤمنان بر طعن و قدح آن یهود مر زبان هر کس به نوعی برگشود
وان یهودان را نبود اندر خطاب بر مسلمانان به تقریب جواب
زان که هر یک تن ز احبار یهود مطلع از مسخ اهل سبط بود
(60)
، ص: 472
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 472
قوله تعالی: وَ غَضِبَ عَلَیْهِ.
غضب- یعنی خشم و بنظر راغب غضب یعنی جوشش و غلیان خون قلب است براي انتقام.
صفحه 207 از 214
و از این ماده است:
غضبان صفت مشبّهه یعنی خشمناك.
چنانکه در آیه 150 سوره اعراف میفرماید:
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسی إِلی قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً. یعنی چون موسی خشمناك و اندوهناك به سوي قوم خود برگشت.
مغاضبه- بنا به نوشته قاموس و اقرب مراغمه و نیز بغضب آوردن یکدیگر معنی شده است. چنانکه گفته میشود: غاضبه مغاضبۀ
یعنی راغمه- و غاضبت فلانا یعنی اغضبنی و اغضبته.
مغضوب علیهم- یعنی غضب شدگان- لکن غضب در خدا بمعنی انتقام و بلاء و عذاب است.
و هر که پندارد خدا از حالی بحالی در میآید او را با صفت مخلوق وصف کرده، زیرا خدا را چیزي تحریک نمیکند تا او را تغییر
دهد.
، ص: 473
توضیحات .... ص : 473
قوله تعالی: لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً.
توضیحاتی در باره این آیه شریفه در ذیل آیه 60 نوشته شده با این تفاوت در آنجا دوستی نمودن با آنان را بدین لحاظ ممنوع کرد
که خود ایشان با یکدیگر دوست بودند ولی در این آیه بدین جهت از دوستی نمودن با اهل کتاب جلوگیري نموده که دین
مسلمین را بباد مسخره و بازیچه میگرفتند، چنانکه در آیه بعد میفرماید: وقتی مسلمانان براي نماز اذان میگفتند آنان را تمسخر
میکردند و دوستی کردن با کفّار را بعلّت کفرشان ممنوع کرده است، لذا میفرماید:
هر کس از خدا نترسد و با آنان دوستی کند مؤمن نخواهد بود.
ضمنا امر به تقوي در این آیه مبارکه و لو اینکه مطلق است و شامل جمیع موارد میگردد و لکن بمناسبت حکم و موضوع مراد تقواي
از دوستی و مراوده با کفّار است و کلمه إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ صریحا دلالت دارد بر اینکه تولّی با آنان موجب خروج از زمره مؤمنین و
دخول در کفّار میشود چنانکه در آیه 50 همین سوره نیز فرمودند:
وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ.
قوله تعالی: وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً.
منظور از تمسخر آنها این بود که هر وقت مسلمین براي نماز اذان میگفتند آنان با یکدیگر میخندیدند و به مسلمانان اشاره
میکردند و ، ص: 474
این عمل را بخاطر این انجام میدادند که اهل نماز را نادان و جاهل معرّفی کنند و مردم را از نماز و دعوت به آن متنفّر نمایند. و از
جمله ذلک بأنّهم قوم لا یعقلون استفاده میشود: اینگونه افراد از جهّال و نابخردان هستند زیرا انسان فهمیده و خردمند هرگز حق و
حقیقت را مسخره نمیکنند چنانکه جوابی که حضرت موسی بقوم خود داد این مطلب را تأیید میکند زیرا وقتی که حضرت موسی
مشخصات آن گاوي را که مأمور ذبح آن بودند براي بنی اسرائیل شرح دادند آنان به موسی گفتند آیا ما را مسخره میکنی؟
حضرت موسی فرمودند: من بخدا پناه میبرم که از افراد جاهل باشم.
از این جواب بخوبی معلوم میشود که هر کس هر چیزي و یا هر کسی را مسخره کند جاهل و نادان است.
این موضوع از کسانی که معتقد به اسلام نبودند چندان مورد تعجّب نیست، واي بحال بسیاري از مسلمانان امروزه که اینها هم به
مؤذّن و اذان و نماز جماعت استهزاء میکنند، مسلّما و بطور قطع این نوع افراد از زمره مسلمین خارج و کافر هستند و در روز قیامت
صفحه 208 از 214
نیز با همانها محشور خواهند شد.
قوله تعالی: قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا.
مفهوم و مقصود این آیه این است که تعصّب و خود ستائی شما است که شما را وادار میکند که ایمان آوردن بخدا و آنچه نازل
کرده است را نقطه ضعف و عیب میدانید، در صورتی که این موضوع عین اطاعت و فرمانبرداري از ذات مقدّس پروردگار است این
شمائید که ، ص: 475
اغلب از اطاعت امر خدا و ایمان به آنچه فرو فرستاده سر پیچ و متمرّد هستید. چنانکه میفرماید: وَ أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ.
قوله تعالی: قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَۀً عِنْدَ اللَّهِ.
اي اهل کتاب این موضوع را که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و پیروانش بخدا و فرستادگانش را ایمان آورده بودند نقطه ضعف
میدانستند، لذا خداوند متعال در این آیه شریفه به پیغمبر اکرم دستور میدهد که باهل کتاب بگو آیا شما را از افرادي که پاداش و
کیفرشان پیش خدا بدتر از این است آگاه کنم؟.
بنظر بعضی از مفسّرین کلمه مثوبۀ در موارد جزاء و پاداش نیک بکار برده میشود. چنانکه کلمه بشارت نیز به مژدههاي خوشحال
کننده اطلاق میشود مگر اینکه قرینه خلاف در کار باشد چنانکه کلمه شرّ در اینجا قرینه پاداش بد و در جمله فبشّرهم بعذاب الیم
قرینه مژده بد میباشد ولی این معنا قطعی نیست که کلمه مثوبۀ به پاداش نیک اختصاص داشته باشد لکن براي هر نوع پاداشی بکار
میرود چنانکه در آیه 37 سوره مطففین میفرماید:
هَلْ ثُوِّبَ الْکُفَّارُ ما کانُوا یَفْعَلُونَ. و کلمه بشارت نیز به مژده خیر اختصاص ندارد بلکه براي مژده بدهم بکار برده میشود چنانکه در
آیه 21 سوره آل عمران میفرماید: فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ.
قوله تعالی: وَ غَضِبَ عَلَیْهِ منظور یهود است که مغضوب الهی شدند. چنانکه در سوره مبارکه حمد هم الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ به یهود
تفسیر شده است و در آیه 61 سوره بقره نیز میفرماید:
وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ ، ص: 476
النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ
.قوله تعالی: وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِیرَ.
منظور اصحاب سبت هستند که ببوزینه مسخ شدند چنانکه در آیه 65 سوره بقره میفرماید:
فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ و اما خنازیر بنظر برخی از مفسّرین از اصحاب حضرت عیسی آنهائی که بعد از نزول مائده کافر شدند
بودند چنانکه در آیه 115 سوره مائده میفرماید:
فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ و باید دانست آنهائی که بصورت حیوانات مسخ شدند بیشتر از سه
روز باقی نماندند بلکه هلاك شدند نه اینکه این حیوانات از نسل آنها باشند بلکه آنها شبیه این حیوانات شدند و هلاك گشتند و
در قیامت هم بصورت همین حیوانات محشور میشوند حتّی اگر در دنیا هم پرده برداشته شود در همان صورت دیده میشود.
چنانکه ابو بصیر در حج به امام جعفر صادق عرض کرد: ما اکثر الحجیج حضرت فرمود: ما اقلّ الحجیج و اکثر الضجیج و چون پرده
را از چشمش عقب زد حیوانات مختلفی را مشاهده نمود.
، ص: 477
روایات .... ص : 477
1) قوله تعالی: هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَۀً عِنْدَ اللَّهِ. )
صفحه 209 از 214
حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام از أمیر المؤمنین علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند خداوند متعال به بندگان
دستور داده که از راه و طریق اشخاصی که بر آنها غضب کرده و به صورت بوزینه و خوك مسخ نمودهاند دوري جویند و آنها
یهوديها هستند که بر خداوند نافرمانی کردند و از حکم شنبه برگشتند، لذا خداوند جوانان آنها را به صورت بوزینه و پیرانشان را
به صورت خوك برگردانید.
2) پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند: اذان گویان در روز قیامت و یوم رستاخیز باندازه یک سر و گردن از دیگران بلندتر )
خواهند بود.
3) امام جعفر صادق علیه السّلام فرمودند: وقتی که جبرئیل اذان را آورد سر مبارك پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بر دامان )
حضرت علی علیه السّلام بود جبرئیل اذان و اقامه به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله تعلیم داد وقتی که پیامبر اکرم سر خود را برداشت از
علی علیه السّلام پرسید آیا صداي اذان جبرئیل را شنیدي عرض کرد آري پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله بار دیگر سؤال کرد آیا
آن را بخاطر سپردي؟ عرض کرد آري پیامبر اکرم فرمود بلال را حاضر کن و اذان و اقامه را به وي تعلیم کن علی علیه السّلام بلال
را حاضر کرد و اذان را به وي یاد داد. ، ص: 478
4) از امام صادق علیه السّلام روایت شده که آن حضرت فرمودند ارتفاع دیوار مسجد پیغمبر اکرم باندازه یک قامت بود وقتی که )
موقع نماز فرا میرسید پیامبر اکرم بر بلال دستور میداد که بر فراز این دیوار برو و صداي خویش را باذان بلند کن زیرا خداوند
بادي را بر اذان موکّل نموده که آن بطرف آسمان بالا میبرد و وقتی که فرشتگان از اهل زمین میشنوند میگویند اینها صداهاي
امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله است که به توحید خداوند سبحان بلند شده است و فرشتگان براي امّت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم استغفار میکنند تا آنان از نماز فراغت حاصل نمایند.
5) محمّد بن راشد میگوید: هشام بن ابراهیم از مریضی و نداشتن فرزند به علیّ بن موسی الرضا شکایت کرد آن حضرت به وي )
دستور دادند در منزل خود با صداي بلند اذان بگو.
راوي میگوید: وي گفت وقتی که امر امام را انجام دادم شفا یافتم و خداوند بمن فرزندان فراوانی عطا فرمود.
، ص: 479
تجزیه و ترکیب .... ص : 479
قوله تعالی: اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَ لَعِباً.
کلمه هزوا مانند کلمه کفوا قرائتهاي مختلف دارد برخی از لغویّین آن را هزء بهمزه قرائت کردهاند برخی بسکون زاء و برخی بضم
آن و عدهاي هم بواو قرائت کردهاند.
و کلمه لعب رفتار بر غیر طریق حق است و کلمه و الکفّار در این آیه مفعول لا تتخذوا و عطف بالذین است لذا منصوب میباشد و
اگر عطف بمن الذین اتوا الکتاب بود باید مکسور میشد.
چنانکه برخی از مفسرین قرائت کردهاند- قوله تعالی أَنَّ أَکْثَرَکُمْ فاسِقُونَ در محل نصب و عطف بر مستثنی است یعنی هل تنقمون
منّا الا ایماننا و فسقکم.
قوله تعالی قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ کلمه قل خطاب به نبی اکرم علیه السلام و هل انبئکم خطاب باهل کتاب بشرّ من ذلک
اشاره بآیه قبل میباشد و کلمه مثوبۀ و مکانا تمیز است.
کلمه من در من لعنه الله بنظر برخی مفسرین مجرور و بدل از بشرّ میباشد.
یعنی هل انبئکم بمن لعنه الله و بعقیده برخی مرفوع و خبر مبتداي محذوف است یعنی هم من لعنه اللّه و عدهاي هم کلمه من را
صفحه 210 از 214
منصوب و بدل از محل جار و مجرور میدانند.
، ص: 480
یک شعر از دیوان مؤلف که چهل و هشت قبل سروده شده .... ص : 480
دلم از درد هجران گشته لب ریز نکو نبود بجز تقوي و پرهیز
مر آنکس را که تقوائی نباشد و یا پرهیز از او فی الفور بگریز
وزد ریزد خزان برگ درختان بسان لشکر خونریز چنگیز
ترا ارکان تن فرمان بر آنند پی فرمانبري زینهار برخیز
دو روزي فکر روز دیگري کن بسا آن روز باشد آبرو ریز
مزن زخم زبان بر قلب مسکین که یا شد او بتر از خنجر تیز
مقام تو بود کاخ بلندي نباشد لایقت مخروبۀ دهلیز
سفر دور و درازي در مقابل براي آن سفر تو تجهیز
اگر درس محبت را بخوانی بر پیر طریقت باش تلمیز
(ادیبا) گر صفا جوئی صفا گو بشو بر عشق آن دلدار شبخیز